285

ساعت عاشقی 

11:11

...

هعی...

خانوم پ ر چند فقره عکس به من داده که جمله ی فوق رو روش بنویسم براش:|

هممم...منم گاهی دلم یه عاشقانه می خواد... ولی وقتی خوب بهش فکر می کنم می بینم که جایی تو زندگی قمر در عقرب من نداره 

ولی بازم،

دلم می خواست می تونستم به کسی بگم

"تا وقتی که  تو باشی حال غروب جمعه هم خوب است"

284

کاش تو دنیای ما یه گزینه وجود داشت به اسم حذف موقت!اونوقت این گزینه رو میشد روزایی مثل امروز که حوصله ی زندگی کردن نداری،بزنی و برای اون روز از کل دنیا حذف شی طوری که دیگه کسی توقعی ازت نداشته باشه،کاری به کارت.نداشته باشه و فقط خودت باشی و خودت.خوب میشد مگه نه؟

البته اینطوری خیلیا می تونستن از این گزینه سوءاستفاده کنن و از زیر مسیولیتاشون در برن ولی اصصصلا نگران نباشید!چون من این مشکل رو پیش بینی و راه حلی اندیشیده ام.به چه صورت؟

خب این گزینه فقط برا اونایی که بودن و نبودنشون تغییری تو دنیا نمیده فعال میشه.به همین راحتی.

مثلا من یه روز حذف شم یا ده روز هیچ اتفاق خاصی نمی افته.البته شاید یه خورده بی انصافی به نظر بیاد ولی اگه بهش فکر کنی می بینی که اِندِ انصافه!حتی اگه هیچیِ هیچی نداشته باشی بالاخره باید یه گزینه ی حذف موقت داشته باشی!

381

دوست دارم...

تا حالا نگفته بودم, نه؟

:)

حس عجیبیه که به وبلاگت اظهار عشق کنی! 

فک کنم بالاخره اتفاق افتاد.

بالاخره دیوونه شدم!

چه بازگشت شکوهمندی!...هممم...از این به بعد یادداشت های یه دیوونه رو خواهید خوند.

379

به اندازه ی آدمها راه هست برای نیمرو درست کردن!

و تو خابگا با خیلی از این راه ها آشنا میشی!

378

پنجشنبه


نوشتن خاطرات خیلی خوب بود...دوسش داشتم:) 

ولی فکر نمی کنم بتونم ادامه بدم.

وقتشه این فصلم ببندیم.

از این به بعد بیشتر احساسات و چیزایی که یهو به ذهنم می رسن رو می نویسم.فکر می کنم اینطوری بهتر باشه.

همین دیگه