336

~ اگه همین الان بیای و رو تخت من دقیقا همین جایی که الان هستم درازبکشی،اولین چیزی که می بینی احتمالا لیست نمراتمه که امروز صبح زدم به سقف تخت.لیست درسایی که این ترم دارم همراه با نمره های مدنظرم که جلوی هر درس نوشته شده.بعد از اون شعر "ره بادیه رفتن به از نشستن باطل/که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم" که با خط خوش(!) نوشتم و همین چند ساعت پیش چسبوندم به سقف تخت!

هیچی دیگه این دو تا جزو عظیم ترین کارایی ان که امروز انجام دادم.صرفا جهت روشن سازی حجم مشغله ی این روزای من...


~ عجیبه.قبلا هر وقت به آینده نگاه می کردم خودمو یه طراح لباس می دیدم،ولی جدیدا منی رو  می بینم که داره مقاومت و خازن به هم وصل می کنه!نمی دونم معنیش چی میشه.نمی دونم باید چه برداشتی داشته باشم.حتی نمی دونم این خوبه یا بد.که رویات جاشو بده به یه آرزوی دیگه...


~ روز بعد:

به علت قطع برق آزمایشگاه برگزار نشد:| اولین باری بود که همه چیمون آماده بود.حیف شد:(


~ دارم سقف تختمو با جملات و شعرای امید بخش پر می کنم.بلکم انرژی گمگشته باز آید به جان!

؟

خب تو اتاقم تو خابگا نشستم،نمی دونم این یادداشت چندمه، بچه ها رفتن حیاط،بیشعورا به من نگفتن منم باهاشون نرفتم:-P

بله جدیدا در همین حد زودرنج شدم و دلم برا وبلاگم تنگ شده:)

همین.

335

چهارشنبه 

بیست و شش اسفندماه نودوچهار

04:20 بامداد


و صدای بارون... 




پ.ن:برای اینکه شماره ی یادداشت آخر یادم بیاد وبلاگمو باز کردم...جا خوردم.

334

کاش میشد مُرد


مثل راه رفتن،

خوابیدن،

خرید کردن،


کاش میشد 

خواست و مُرد.


"علیرضا روشن"


333:dance me to the end of love

دوشنبه

11اسفند 94



از دلایل علاقه ام به گوگل اینه که وقتی می نویسی "آهنگ عروسی الاریک و جو" برات "dance me to the end of love" رو بالا میاره:-D این آهنگو با صدای the civil wars گوش بدید.عاااالیه،عاااالی:)


پ.ن:نمی  دونم چرا حس می کردم یادداشت سیصد و سی و سوم باید خاص باشه.شاید به خاطر آهنگ و وزنشه...دیشب داشتم با خودم فکر می کردم که فردا باید یه چیز خاص بنویسم ولی امشب خوابم میاد و می خوام قبل از اینکه مثل دیشب کارم به خوابیدن ساعت پنج صبح برسه بگیرم بخوابم.از طرفی فکر می کنم این آهنگ خودش همه چی رو میگه و به توضیح احتیاج نداره،فقط اینکه اینطور رقصیدن یکی از فانتزیامه که خیلی دوس دارم واقعی شه:)


پ.ن:اینم از لینک آهنگ:کلیک