330

دوشنبه
سوم اسفند نود و چهار


یه احمق،عاشق شکست خورده،کسی که تازه عاشق شده و حس می کنه دنیا گل و بلبله،احتمالا یه هنرمند که حس هنریش زده بالا،کسی که همه چیشو ازدست داده و... اینا کسایی ان که نیم ساعت تموم زیر بارون راه میرن اونم فقط با یه تیشرت!نه دانشجوی بدبختِ مشکوک به سرماخوردگی ای که صداش گرفته و دوساعت بعدش باید بره سر کلاس کنترل خطی اونم با صاد!
سرم درد می کنه،هوا سرده و باید برم سر کلاس کنترل؛این میتونه یه نمونه ی کامل بدبختی باشه:میزری!

329

شنبه

1اسفند94



~ تاواریش؟

به نظرت اگه یه نفر موقع جدول حل کردن تعداد اندکی از سوالارو تو گوگل سرچ کنه،تقلب محسوب میشه؟

چون به نظر من که اینطور نیست!آخه من از کجا باید بدون اسم قدیم مشکین شهر "خیاو" بوده؟هوم؟ 

اولاش که شروع کردم سوالا خیلی راحت بودن، اعتماد به نفسم چسبیده بود به سقف لامصب،الان که دو هفته اس تو یکی از جدولا گیر کردم احساس می کنم این جَوّه کم کم داره از اطرافم ناپدید میشه:-D هعی...چه میشه کرد!به جدولیاش برنامه ی "جدولانه" رو پیشنهاد می کنم،جالبه:)



~ دیروز پس از بحث و بررسی فراوان پیرامون اینکه "کی شام بپزه؟" و منتسب شدن این.جانب برای انجام این وظیفه ی خطیر،اعلام نمودم که  "من آبگوشت درست می کنم" که در کمال تعجب با مخالفت بسیااااار شدید دوستان مواجه شد!ولی از آنجایی که مرغ یه پا داره،هرطور که بود دوستان.رو راضی کردم مشروط به اینکه اگه خوب از آب درنیومد،تاآخر عمر هرجا حرف از آبگوشت شد لیلا جان زحمت کشیده و آبروی منو ببره:|

خب فکر کنم بتونی تصور کنی وقتی به جای آبگوشت یه قابلمه ی سوخته تحویلشون دادم قیافشون چطوری شد:-D

آه...وضع بدی بود،مجبور شدم برای حفظ جونم ماست موسیر و چیپس رشوه بدم.تازه اون شرط ابدی بود،می فهمی؟ابدی...

+ اینجا جا داره که خدارو شکر کنم که خون آشام نیستم که ابدش واقعا تا ابد طول بکشه:-D


~ دیگه اینکه امروز واقعا تو یه وضعیت معذب کننده گیر افتاده بودم!وقتی رسیدم کلاس پر بود و فقط ردیف آخر آخر جا داشت بنابراین مجبور شدم برم اونجا بشینم در حالیکه کل ردیف... اه نمی تونم درموردش بنویسم:/ حتی یادآوریش اعصاب خوردکنه:/ خلاصه که مجبور شدم یک ربع ساعت تمام بین پسرای بیشعوری که باهم شوخی می کردن و می خندیدن اونم به یه زبون دیگه:|(قسمت خندیدنشون قابل فهم بود البته:-D)

تا وقتیکه استاد نابغمون کشف کرد که این کلاس کوچیکه و رفتیم تو یه کلاس بزرگتر.اه...اعصاب خورد کن بود...خیلی...