278

سه شنبه

21.7.94


امروز سر کلاس مخابرات واااقعا خوابم میومد!یعنی هربار که میومدم رو حرفای استاد تمرکز کنم جای تبدیل هیلبرت؟!هیبرید؟یا حالا هرچی،پتو و تختم تو ذهنم میومد!هیچی دیگه تو تایم استراحتی که استاد معمولا نیم ساعت قبل تعطیلی کلاس میده،وسایلمو جمع کردم اومدم خوابگاه و خوابیدم!

یه بارم ترم پیش دقیقا با همین استاد همین طوری شد!

یه بارم باز همون ترم پیش ساعت هشت صبح بلند شدم از خواب،ب زور و بدبختی رفتم سر کلاس و بعد یه ربع زدم بیرون و رفتم سالن مطالعه و گرفتم خوابیدم!

درمورد کلاس رسم فنی ترجیح میدم.چیزی نگم:|

تو همین هفته،آزمایشگاه مدارو چون توی برنامه ای ک در جهت منظم شدن به دیوار زدم،ننوشته بودم؛نرفتم!دیروز بود که داشتم با خودم فکر می کردم که این آز مدار چی شد پس؟بعد رفتم.نگا.کردم دیدم شنبه بوده و من یادم رفته تو برنامه بنویسم:|

حالا فردا ساعت یازده و نیم با سمیرا کارگاه داریم،لیلی برگشته میگه "این دست به پیچوندنش خوبه ها،حواست بهش باشه:|"

حالا درسته که یه چند موردی بوده که من خواب و به کلاسم ترجیح بدم یا کلا کلاسو بپیچونم ولی در حد هشدار و اخطارم نیست دیگه:-D

درواقع مسئله برمی گرده به اولویت بندی!خودت که درجریانی خواب درست درمون چقدر مهم و ضروریه!

نظرات 1 + ارسال نظر
دم نوش جمعه 24 مهر 1394 ساعت 14:36

خواب! نگو
کاردانی سر کلاس همه استادا مخصوصا ترم اول خواب بودم
تصور کن بعد ناهار، هوا ابری، کلاس اخلاق!! ردیف اول جلو چشم استاد قشششنگ یه ساعت خوابیدم، بیست دقیقه اخر بیدار بودم که اون هم چون رد زیپ کیفم افتاده بود روی صورتم خجالت کشیدم سرمو بلند کنم
کارشناسی هم سر کلاس همه شون گرسنه بودم


خواب آلودگی و گشنگی عین فرشته های بالای شونه ی چپ و راست آدم، همیشه همراه دانشجو هستن!حتی وقتی ک حضورشون احساس نشه!
باورت بشه یا نه تمام ترم یک و دو سر تمامی کلاسا خواب بودم!البته به جز کلاس ادبیات که درسش شیرین بود و استادش خوشتیپ!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.