290

یکشنبه 

هشت مرداد نود و شش


امشب همه نشسته بودیم توی اتاق این ور آشپزخانه و حرف می زدیم.از هر دری سخنی... از داروهای گیاهی و فوایدشان و دلیل بیماری ها ، تا قیمت عینک های گرجستان ... و البته خرج کردن حقوق نیامده ی من!

آخرین باری که اینطور دور هم بودیم را یادم نیست... حال خیلی خوبی بود :) حس آرامش ... شادی... حس اینکه همه چی خوبه و قرار نیست هیچ اتفاق بدی بیفته ... آرزو می کنم این حس همیشگی باشه .


...


امشب میم پیام داد.کلی با هم چت کردیم در مورد سریالهای آمریکایی!فکر میکنم یکی دوبار هم چیزی گفتم که برداشت عامیانه اش می شود چراغ سبز دادن!

چقدر من با بچه ها و بچه ها با من شوخی کردیم برای پیام دادن به این بشر!چقدر ضایع بود توی گروه اجازه گرفتن که بیایم پی وی لینک انیمه بفرستم برایتان گفتنش:/ چقدر آن روزها دور به نظر می رسند...

...


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.